ورقهای آ3 سرتاسر اتاق پخش شدهاند و من این میانه نشستهام با یک کاسه کرم و دستهای خشک و پوستهپوسته. کتابها همهی اتاق را تسخیر کردهاند. کاری به کارشان ندارم. گردنم خم شده توی لپتاپ و هرازگاهی از جایم بلند میشوم، همهجا را زیر و رو میکنم به دنبال مداد و روی نزدیکترین کاغذ چیز مبهمی مینویسم. چشمهایم اخطار میدهند که تا آخر هفته دیگر نخواهند دید و عینکم نمیدانم کجاست. گاهی یادداشتهای صوتی روزهای دانشگاه را گوش میکنم بیآنکه حواسم را بهشان جمع کنم. فقط برای آنکه مسئلهها از ذهنم فرار نکنند. و بعضیهایشان خیلی شیریناند چون از ریزترین جزئیات آن روز دانشکده هم صحبت کردهام و هر مسئله برای خودش فضایی، قصهای و شخصیتهایی دارد. بعضی وقتها که مدادم دم دستم است میخواهم خلاصهای از آنچه این مدت کردهام بنویسم ولی فکر که میکنم انگار هیچکاری نکردهام و من همهی روزها از صبح که بیدار میشوم تا آخر شب دارم کار میکنم و هیچ کدامشان یادم نمانده. چروکهای روی صورتم را حس میکنم و فکر میکنم چهقدر زود روز تمام شد و باید بلند شوم و چراغها را روشن کنم. چشمهایم فریاد میکشند.
یک لحظهی مبهمی یادم هست که میگفتم نباید خودت رو شکنجه کنی. این روزهات رو برای قویشدن گذاشتی و این از همهچیز مهمتره. خب من قوی نشدهام و فکر میکنم این را توی خواب دیدهام. برای قویشدن تلاش کردهام البته، خیلی زیاد. همهجا سرک کشیدم و سعی کردم مرزها را از جلوی دستوپایم کنار بزنم. بیشتر به لحظهها گوش کنم و آن صدایی که میآید توی خوابهایم مسخرهبازی درمیآورد. همهی چیزهای دیگر رنگ باخته. من به شدت تلاش میکنم بفهمم این روزها که هستم و هرلحظه در این مدت اتفاقی و ماجرایی بود. انگار سالها گذشته و ذهن خستهام انقدر از من ترسیده که از همهچیز فرار میکند و میخواهد از یاد ببرد.
میخواستم از همهی آنها بنویسم. طرح و کلماتی از هرکدام گوشهی کاغذهایم هست که باید بروم پیدا کنم. اما مسئله این است که حرفهایی که دارم متناسب با آن بیان شل و وارفتهای که همیشه دارم نیست و وقت هم ندارم طرحی نو بزنم در شیوهی نوشتنم. لذا برنامه این است که هروقت عینکم را پیدا کردم و دستمال عینکم را، و ندای دیوانهی درونم هوس حرفزدن کرد، صفحه را باز کنم و فقط بنویسم. فکر کنم آن چیز که باید در میآید. شاید هم نه. برنامهها عوض میشوند.
خ. گفتهام عاشق اینام که تعبیر هنرمندانهی شما را از پنجره ببینم. چارلی عزیزم بهار را به پنجره هدیه داده. امیدوارم امسال بهارانهتر بنویسم.
درباره این سایت